کلاس یکشنبه

(گردان حضرت فاطمه (س

کلاس یکشنبه

(گردان حضرت فاطمه (س


کلاس یکشنبه

۷ مطلب با موضوع «سوره های جزوه تدبر کلمه :: نبأ» ثبت شده است

۲۵بهمن

سمیرا فولادچنگ

نام محصول: دنیا

محتویات: زمین مهد شده، کوه استوار شده ،خلقت های زوج گونه، خوابی که آرامش دهنده و است و هر آنچه خلیفه الله برای حیات و رشد به آن نیاز دارد...

تاریخ انقضا: بسیار نزدیک ( انهم یرونه بعیدا و نراه قریبا)[1]

هرچیزی تاریخ مصرف خودش را دارد رویش نوشته اند.پس هیچ آدم عاقلی اعتراض نمی کند که چرا این محصول فاسد شد، منقضی شد!!

آدم عاقل از محصولی که در اختیارش قرار دادند با توجه به زمان انقضاش استفاده می کند...

روی تمام اشیاء و موجودات هم کارکرد نوشته شده هم تاریخ انقضا. آسمانی که سبعا شدادا است و محکم هفت طبقه را روی هم نگه داشته یک روزی قراره شکافته بشه...کوهی که الان اثر شئ ثبات و استواری دارد یک روزی تکه تکه  و متلاشی میشه ...و تاکید شده" ان اجل الله اذا جاء لایوخر" [2]وقتی اجل مقرر شده ی هر چیزی برسد دیگر تاخیر نخواهد افتاد.

روی دنیا نوشتند قیامت. قیامت بطن همین زندگی دنیاست. ما تو زندگیمون به دو راهی های زیادی می رسیم که این دو راهی ها بهشت و جهنم ماست . وقتی گزینه ی بهشت انتخاب نشود لابد گرفتار جهنم گشته ایم. آن وقت است که رنگ رضایت درونی را نمی بینیم و طعم لذت های بیرونی را نمی چشیم.      اگر همین الان ( میقات زمان است نه مکان) با قاطعیت تمام تمایز راه بهشتی و جهنمی را فهمیدی به میقات خوش آمدی: ان یوم الفصل کان میقاتا[3]

در غیر این صورت بدون اینکه خود را در مزرعه ی دنیا شکوفا کرده باشی؛ دنیایت تمام خواهد شد و آنجاست که از صفر مرزی خود پست تر شدی و آرزو می کنی که کاش خاک بودم و بستری برای رشد می یافتم.. ولی چقدر دردناک... آن لحظه دیگر برای فهمیدن دیر شده است.



[1] سوره ی مبارکه ی معارج ایات 6-7

[2] سوره ی مبارکه ی نوح آیه ی 4

[3] سوره مبارکه ی نبا آیه 17

طبیب دوار1
۲۳بهمن

فاطمه صالحی

نباء جریانی است که خبر آن از طریق وحی و توسط نبی به دیگران می رسد. این جریان حاکی از اصل عاقبت نگری و غایت جویی است. ضرورت جریان بینی در عالم وقتی احساس می شود که باور کنیم هر پدیده ای دارای غایت است و تا رسیدن به آن جریان لازم است. از آن جا که عظمت از ویژگی های نباء ذکر شده است، پس این جریان در تک تک پدیده ها و رخدادهای عالم جاریست و می توان گفت فهمیدن این جریان غایت نگر در یک پدیده باعث سهولت درک آن در سایر پدیده ها می شود. اگرانسان با این دید به هرکدام از پدیده های عالم بنگرد وهدف و جریان دربردارنده آن ها را درک کند ، می تواند با همراهی و بهره برداری درست از غایت آن ها، عاقبت خود را به نحو احسن رقم بزند.می بینیم که در این جریان عظیم ، زمین محل استقرار و مهد پرورش است که کوهها نقش استحکام بخشی آن را دارند. زوج های متعدد وجود دارند و خواب و پوشش شب مقرر شده اند تا اسباب سبات وآرامش آن ها باشند و قوا و توان مورد نیاز برای معاش روز هنگامشان ، فراهم شود.

آسمان و خورشید وبارش ابرها و خروج نباتات وهزاران پدیده دیگر نیز به سوی غایت ،با این جریان همراهند. درحقیقت ،در ذات هر شئی غایت آن نوشته شده است. واضح است که غایت در همه چیز تفصیل یافته است و رتبه هر عمل و هر شئیی در این سیستم متمایز و مشخص است. این دنیا فقط در بردارنده ی بخش کوچکی از این جریان غایت نگر است وجریان به سمت غایت نه تنها به این دنیا ختم نمی شود بلکه از روی آن گذر خواهد کرد و به میقات یوم فصل خواهد رسید تا به طور کامل رتبه ها و تمایزات روشن شوند وهر چیز جایگاه خود را یافته و در آن تثبیت شود.در این بین عیان است که غایت هر چیز موافق با خود آن است. هرچه خیر باشد در باطن مسیری به سوی بهشت و هرچه شر باشد نیز در باطن مسیری به سوی جهنم دارد.مهم این است که هرکس کدام یک را در قیامت به همراه آورده باشد. 

طبیب دوار1
۲۳بهمن

فرزانه ضیایی

قرآن جامعه ی مدنی باشکوهی ست که کلمات در آن وجود دارند. کلمات دارای احکامی هستند که یکی از آنها بحث محکم و متشابه است. در ذیل سوره ی نبا به این بحث پرداخته شده است کلمات محکم کلماتی هستند که دلالت آنها در معنا قطعی است و برای فهم منظور آنها نیاز به شناخت بستر آنها نیست کلمات متشابه کلماتی هستند که از بالا به پایین می آیند و در بستر شکل می گیرند. فهم آنها نیاز به قرینه دارد وباید ببینیم در کدام بستر استفاده شده است. این واژه ها غرر واژه های قرآن هستند یافتن کلمات محکم ومتشابه در هر سوره میتواند قدرت تحلیل ما را نسبت به حقایق مطرح شده در سوره افزایش دهد سوره نبا جزء سوره هایی ست که "تسائل" دارد و تسائل در قرآن نوعا برای رفع جهل نیست بلکه برای بهانه جویی ست، به همین دلیل هم خدا در ادامه ی سوره بسیار تند برخورد کرده است. خدا ابتدا آیاتی از زندگی دنیایی را مطرح میکند و انتظار دارد خواننده از کارکرد داشتن شان به این نتیجه برسد که قیامتی وجود دارد. این آیات از طبیعت عمدتا به صورت دو قسمتی آورده شده یعنی یک شیئ داریم و یک اثر شیئ و یوم الفصل روزی ست که انسان از شیئ جداست ولی از اثر شیئ جدا نیست به طور مثال برای نوم جعلی وجود دارد: و آن سبات است که در صورت نبودآن به بی سباتی گرفتارمی شود که همان مرصاد است در روز قیامت جزای بدکاران دقیقا متناسب با اعمال آنهاست و پاداش متقین عطایی ست از پروردگار.

واین ماجرا همان نباء عظیم است.

طبیب دوار1
۲۳بهمن

تکتم فخریان

سوره نبأ

"ان یوم الفصل کان میقاتا" یوم الفصل ـــــــــ>میقات قیامت یک مکان نیست بلکه یک وقت است که همینجا ودر همین دنیا هم وجود دارد. باتوجه به معنای فصل که در سوره ی طارق بحث شد یوم الفصل: 1:روز حساب است که وضعیت انسان به خوبی متمایز میشود. 2:روزی است/موقفی است/وقتی است که هر عملی وهر شئ ی رتبه اش متمایز ومعلوم است. 3:ارتبا ط بین اشیا واشخاص وانقطاعشان به هم به صورت متمایز مشخص است.

پس اگر کسی به علم حق الیقین برسد همین الان که به اشیاء وآدم ها نگاه میکند میتواند مراتب آنهارا نسبت به هم مشخص کند.یعنی ممکنه ما الان به مرتبه ای برسیم که ببینیم آسمان باز شده است(وفتحت السماء)یا جبال که به فرموده ی خود قرآن اوتاد (میخ)میباشدرا سراب ومنهدم شده ببینیم(وسیرت الجبال فکانت سرابا)برای فهمیدن این نکته باید به این اصل توجه داشت که در باطن هر شئ اتفاقات بعدی که قرار است برایش اتفاق بیفتد با نوشته شده باشد وگرنه آن اتفاق رخ نخواهد داد(یعنی باید ویژگی بالقوه در درون آن شئ باشد که بتواند بالفعل شود)اما برای ما باید زمانی بگذرد که غایت آن را ببینیم یا باید محدودیت زمان را برداشت.برای مثال در باطن یک رود نوشته شده که برای اضمحلال باید خشکیده شود اما برای یک ساختمان خشکیده شدن معنی نخواهد داشت بلکه تخریب متصور است.

پس قیامت نقد ودرآن حاضر است.(نسیه نیست) یعنی وقتی قرآن میگوید کسی که غیبت برادر مومن خود را بکند گوشت اورا خورده است یعنی در پیشانی غیبت نوشته شده :خوردن گوشت برادر مومن و باغیبت کردن در حال حاضر این اتفاق رخ داد نه اینکه در زمانی دیگر رخ دهد.

در این سوره دو کلمه "تقوی" و"طغوی" مطرح شده است:برای تقوی دو ویژگی بیان میدارد:

1:شراب بودن یعنی فرح ،لذت وشادی را چشیدن

2:برد بودن یعنی خنک بودن واحساس رضایت وخرسندی داشتن.....

خیلی وقتها نشانه قبولی نماز حس خوبی است که به انسان دست میدهد .همچنین برای طغوی دو ویژگی که دقیقا نقطه مقابل ویژگی های تقوی بود را بیان میدارد:

1:برد نیست(برای مثال کسی با غیبت کردن خنک نمیشود)(حمیم:آب داغ)

 

2:شراب نیست ولذت ندارد(غساق:چرک) ...

انسانها به اشتباه فکر میکنند که گناه شیرین است در حالی که اینطور نیست علت ادامه دادن گناه این است که گناه زینت داده شده و د رمورد آن تبلیغات میشود(از جانب شیطان) ...آدم گناهکار دوست دارد که بقیه هم به آن آلوده شوند.فکر میکند اگر بقیه هم به آن آلوده شوند شاید نجات یابد.اگر هم نجات نیافت عیبی ندارد چون همگی مشکل او را خواهند داشت. پس اینکه میگوید"لابثین فیها احقابا"این میخواهد ذات طغیان را بگوید.روی پیشانی طغی نوشته شده :درنگ کردن طولانی در آن صفت.

اصولا دردرون هر بیماری ای،میل به بیشتر شدن هست مگر اینکه یک جای کار قطع شود(یعنی یک سیر تدریجی دارد:پس اغلب بیماران شروع دقیق بیماری خود را به خاطر نمی آورند):اطرافیان فرد افسرده اگر توجه نکنند خیلی زود افسرده خواهند شد.اگر کسی غیبت کرد میل به بیشترغیبت کردن پیدا میکند.در مورد خوبی هم همینطوراست .هر کار خوبی که انسان انجام دهد در درون خود حسی پیدا خواهد کرد که او را به انجام بیشتر آن فرا میخواند.

طبیب دوار1
۲۳بهمن

فاطمه صالحی

آری عظیم است. مو ،لای درزش نمی رود این نباء پرعظمت. منتها نه هر کس را یارای درک آن باشد الا "لمن کان له قلب". بقیه را همین بس که بگو مگو راه بیندازند و بهانه بجویند و اختلاف کنند.حال ببین خدای حکیم را که چگونه جواب میدهد به این قوم مسئله جو.به قول مدرسه ای ها موضوع را باز می کند و از پایه تشریح می کند شروع می کند...آقا،همین زمین،مهد است گهواره است مگر طفل تا ابد مهمان گهواره می ماند؟ قدری که پرورش یابد، ترکش می کند.حالا شب و خوابت را ببین و پوشش و آرامش آن ها را حس کن،حس هر روزت را بچش.اصلا بر فرض که تا به حال روز و شب و خواب و بیداری برایت معنا نداشته است، دست کم دیگر ابر را و بارانی که در زمین فرورفته و دانه ای که سربرآورده را دیده ای .درک این رفتن و آمدن سخت است؟این ها که گفتم خشت های اول اند که اگر کج بگذاریشان،دیوارت صاف می رود می خورد به "جهنم مرصاد"و "قریب" باشد روزی که "قدمت یداه" خودت را ببینی  و نیاید از تو خطابی الا این که "یا لیتنی کنت ترابا"..

طبیب دوار1
۲۲بهمن

نفیسه مردانی

طبق تدبیرربوبی ورحمانیت خدا،نظام هستی براین نهادینه شده که برای هر خلق،منفعت و اثری جعل شود و بستر و زمینه ی رسیدن به این کارکرد به طور بالقوه دروجودآنها قرارداده شود وازآنجا که انسان هم تافته ی جدا بافته ازنظام آفرینش نیست بسترلازم جهت قیام برای خلیفه الله شدن دراو قرار داده شده است.(إنی جاعل فی ألارض خلیفه) فطرت و وجود انسان به سان زمینی مرغوب برای بهره برداری است که اگر انسان خود را در معرض حقایق جاری نازل شده در عالم قرار بدهد (و أنزلنا من المعصرات ماء ثجاجا)براساس ظرفیت وجودی خود از آنها اثر می پذیرد و زمین وجودش را به جنتی ابدی تبدیل می کند و در صورتی که بر خلاف این حقایق عمل کند (تکذیب آیات و طغیان) نعمت زمین وجودش را ازدست داده (مرصاد) و به شوره زاری که توان رشد و پویایی ندارد،تبدیل می کندوآیات نور که باعث رشد می شوند در او باعث افزایش هر چه بیشتر عذاب می شود.

طبیب دوار1
۲۲بهمن

سمیرا فولادچنگ

از چه می پرسند....

یکی از یکی دیگر سوال می پرسد ، مفعولی در کار نیست. هر دو فاعل اند و هم سطح . جوابی برای سوال ندارند تنها سوال را به طرق مختلف می پیچانند . آن را بدون جواب می پندارند یا آنکه چون خودشان نمی فهمند فکر می کنند که واقعا کسی نیست جوابشان را بداند.

رب رحمن این سوره جواب را در اطرافشان قرار داده است، زمینی که چون گهواره است، کوهی که ثابت و استوار و الی اخر. قیامت را باید از تک تک موجودات فهمید.قیامت را باید از کارکرد داشتن آنچه در هستی است شناخت ، هرکسی کارکردی دارد و آیا در این بین انسانی که نگین انگشتر خلقت است نباید عملکرد ثبت شده ای داشته باشد.

زمین کارش را به درستی انجام داده است و اثر مهد بودنش برای همگان آشکار است ، کوه ها ثبات و استواری شان را برهمگان اثبات نموده اند ، کارکرد آدمی چه زمانی بر همگان مسلم می شود ؟! و اینکه تا چه حدی انسان وظیفه اش را به نسبت آنچه باید باشد انجام داده است؟!

 آدمی در این بستر فراهم که سرشار از شئ  و اثر شئ است خودش به عنوان یک موجود چه اثری قرار است از خود به جا گذارد؟!

مقصد و مقصود تمامی این نعمت ها به کجاست ؟! به نبا عظیم می رسد؟!

فَقالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ یا مَلاَّئِکَتى وَیا سُکّانَ سَمواتى اِنّى ما خَلَقْتُ سَماَّءً مَبْنِیَّةً وَلا اَرْضاً مَدْحِیَّةً وَلا قَمَراً مُنیراً وَلا شَمْساً مُضِیَّئَةً ... اِلاّ فى مَحَبَّةِ هؤُلاَّءِ الْخَمْسَةِ الَّذینَ هُمْ تَحْتَ الْکِساَّءِ

آری این" نبا عظیم "  که اثر شئ می آفریند...

اگر زبان دین را قبول ندارند با زبان تجربه می گویم ..... آیا معلول بدون علت ممکن است ؟!

با زبان تجربه دوباره می پرسم..... آیا اسباب بدون مسبب ممکن است؟!

قیامت حق است، روز نمایش حقیقت ، روز تجلی تمامی حق هایی که در دنیا پامال شد و متجلی نگشت.

آن زمان که جاء الحق و زهق الباطل شد و میزان نمایان گشت همه وزن می شوند، همه محاسبه می شوند.

حق چیست ؟ میزان کیست؟ کیست که اکنون نمایان نشده و با تجلی خود قیامت برپا می کند.میزان و حق کسی است که هیچ کسی در این دنیا به حقیقت حق بودنش محقق نگشته است و تجلی او قیامت برپا می کند.

اَللّهُمَّ وَصَلِّ عَلی عَلیّ اَمیرِ الْمُوْمِنینَ وَوَصِیِّ رَسوُلِ رَبِّ الْعالَمینَ عَبْدِکَ وَوَلیِّکَ وَاَخی رَسُولِکَ وَحُجَّتِکَ عَلی خَلْقِکَوَآیَتِکَ الْکُبْری وَالنَّباءِ الْعَظیمِ

هرکس که به حقیقت انسانیت و خلیفه اللهی برسد می شود در جرگه ی "موتوا قبل ان تموتوا" می میرد و قیامت برپا می کند، می شود" حاسبوا قبل ان تحاسبوا" میزان می آورد و نفسش را وزن می کند.

 فَقالَ عَلِىُّ اِذاً وَاللَّهِ فُزْنا وَسُعِدْنا وَکَذلِکَ

شیعَتُنا فازُوا وَسُعِدُوا فِى الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ وَرَبِّ الْکَعْبَة

 

و قسم به پروردگار کعبه که شیعه ی ما در دنیا و آخرت رستگار است و سعادتمند.

طبیب دوار1