کلاس یکشنبه

(گردان حضرت فاطمه (س

کلاس یکشنبه

(گردان حضرت فاطمه (س


کلاس یکشنبه
۲۳بهمن

تکتم فخریان

سوره نبأ

"ان یوم الفصل کان میقاتا" یوم الفصل ـــــــــ>میقات قیامت یک مکان نیست بلکه یک وقت است که همینجا ودر همین دنیا هم وجود دارد. باتوجه به معنای فصل که در سوره ی طارق بحث شد یوم الفصل: 1:روز حساب است که وضعیت انسان به خوبی متمایز میشود. 2:روزی است/موقفی است/وقتی است که هر عملی وهر شئ ی رتبه اش متمایز ومعلوم است. 3:ارتبا ط بین اشیا واشخاص وانقطاعشان به هم به صورت متمایز مشخص است.

پس اگر کسی به علم حق الیقین برسد همین الان که به اشیاء وآدم ها نگاه میکند میتواند مراتب آنهارا نسبت به هم مشخص کند.یعنی ممکنه ما الان به مرتبه ای برسیم که ببینیم آسمان باز شده است(وفتحت السماء)یا جبال که به فرموده ی خود قرآن اوتاد (میخ)میباشدرا سراب ومنهدم شده ببینیم(وسیرت الجبال فکانت سرابا)برای فهمیدن این نکته باید به این اصل توجه داشت که در باطن هر شئ اتفاقات بعدی که قرار است برایش اتفاق بیفتد با نوشته شده باشد وگرنه آن اتفاق رخ نخواهد داد(یعنی باید ویژگی بالقوه در درون آن شئ باشد که بتواند بالفعل شود)اما برای ما باید زمانی بگذرد که غایت آن را ببینیم یا باید محدودیت زمان را برداشت.برای مثال در باطن یک رود نوشته شده که برای اضمحلال باید خشکیده شود اما برای یک ساختمان خشکیده شدن معنی نخواهد داشت بلکه تخریب متصور است.

پس قیامت نقد ودرآن حاضر است.(نسیه نیست) یعنی وقتی قرآن میگوید کسی که غیبت برادر مومن خود را بکند گوشت اورا خورده است یعنی در پیشانی غیبت نوشته شده :خوردن گوشت برادر مومن و باغیبت کردن در حال حاضر این اتفاق رخ داد نه اینکه در زمانی دیگر رخ دهد.

در این سوره دو کلمه "تقوی" و"طغوی" مطرح شده است:برای تقوی دو ویژگی بیان میدارد:

1:شراب بودن یعنی فرح ،لذت وشادی را چشیدن

2:برد بودن یعنی خنک بودن واحساس رضایت وخرسندی داشتن.....

خیلی وقتها نشانه قبولی نماز حس خوبی است که به انسان دست میدهد .همچنین برای طغوی دو ویژگی که دقیقا نقطه مقابل ویژگی های تقوی بود را بیان میدارد:

1:برد نیست(برای مثال کسی با غیبت کردن خنک نمیشود)(حمیم:آب داغ)

 

2:شراب نیست ولذت ندارد(غساق:چرک) ...

انسانها به اشتباه فکر میکنند که گناه شیرین است در حالی که اینطور نیست علت ادامه دادن گناه این است که گناه زینت داده شده و د رمورد آن تبلیغات میشود(از جانب شیطان) ...آدم گناهکار دوست دارد که بقیه هم به آن آلوده شوند.فکر میکند اگر بقیه هم به آن آلوده شوند شاید نجات یابد.اگر هم نجات نیافت عیبی ندارد چون همگی مشکل او را خواهند داشت. پس اینکه میگوید"لابثین فیها احقابا"این میخواهد ذات طغیان را بگوید.روی پیشانی طغی نوشته شده :درنگ کردن طولانی در آن صفت.

اصولا دردرون هر بیماری ای،میل به بیشتر شدن هست مگر اینکه یک جای کار قطع شود(یعنی یک سیر تدریجی دارد:پس اغلب بیماران شروع دقیق بیماری خود را به خاطر نمی آورند):اطرافیان فرد افسرده اگر توجه نکنند خیلی زود افسرده خواهند شد.اگر کسی غیبت کرد میل به بیشترغیبت کردن پیدا میکند.در مورد خوبی هم همینطوراست .هر کار خوبی که انسان انجام دهد در درون خود حسی پیدا خواهد کرد که او را به انجام بیشتر آن فرا میخواند.

طبیب دوار1
۲۳بهمن

فاطمه صالحی

آری عظیم است. مو ،لای درزش نمی رود این نباء پرعظمت. منتها نه هر کس را یارای درک آن باشد الا "لمن کان له قلب". بقیه را همین بس که بگو مگو راه بیندازند و بهانه بجویند و اختلاف کنند.حال ببین خدای حکیم را که چگونه جواب میدهد به این قوم مسئله جو.به قول مدرسه ای ها موضوع را باز می کند و از پایه تشریح می کند شروع می کند...آقا،همین زمین،مهد است گهواره است مگر طفل تا ابد مهمان گهواره می ماند؟ قدری که پرورش یابد، ترکش می کند.حالا شب و خوابت را ببین و پوشش و آرامش آن ها را حس کن،حس هر روزت را بچش.اصلا بر فرض که تا به حال روز و شب و خواب و بیداری برایت معنا نداشته است، دست کم دیگر ابر را و بارانی که در زمین فرورفته و دانه ای که سربرآورده را دیده ای .درک این رفتن و آمدن سخت است؟این ها که گفتم خشت های اول اند که اگر کج بگذاریشان،دیوارت صاف می رود می خورد به "جهنم مرصاد"و "قریب" باشد روزی که "قدمت یداه" خودت را ببینی  و نیاید از تو خطابی الا این که "یا لیتنی کنت ترابا"..

طبیب دوار1
۲۲بهمن

مهرناز شهسواری

چه شد که فراموش کردند این شاهدان را و خدایی که از هر سو بر آن ها محیط بود؟! و تا کجا پیش رفتند که قلبشان بی تاب نشد از نظاره کردن زنده سوزاندن مومنان در گودال تکبر نسبت به خدای مالک آسمان ها و زمین…

و چه غفور ودود بود که باز درب توبه را بر آنها نبست و یک راست راهی عذاب حریقشان نکرد ولی خود راه جهنم برگزیدند وبه راستی بطش و مواخذه پروردگار شدید است.

و قسم به روز موعود که بی شک می رسد و شاهد و مشهود که در آن روز جمع خواهند شد.

عزیز حمیدی که مالک آسمان ها و زمین است، شاهدی بر همه خواهد بود.

همان که به دست قدرت خود خلق را آفرید و پس از مرگ در روز موعود باز خواهد گرداند…همان که بسیار آمرزنده مهربان است و تدبیر امور عالم از عرش مجیدش ساری است.

آری او هرچه بخواهد در کمال اختیار و قدرت انجام می دهد و از هر سو بر کافران مکذب محیط است.

این قرآن مجیدی است که در اوج بلندی و رفعت در لوح محفوظ است.

طبیب دوار1
۲۲بهمن

نفیسه مردانی

در سوره مبارکه حاقه قیامت از منظر حق بودن بررسی شده است.و در تمام آیات این سوره حق بودن تجلی و حضور دارد .

 در3آیه ی ابتدایی سوره عظمت حاقه و اینکه کسی به کنه آن پی نمی برد بیان می شود ودر آیات بعدی از شیوه تمثیل برای معرفی وجوهی از حاقه استفاده کرده و سرانجام افراد و اقوامی که به تکذیب آن پرداخته ودر مقابل، افراد نجات یافته را بیان می کند.  در این سوره آب به عنوان تمثیلی از حاقه است و  کشتی جاری وجود دارد که اگر سوارش بودی نجات یافتی و گرنه هلاک می شوی    

برای حقیقت هلاکت ونجات مطرح نیست آنکه  ثابت است و نحوه ی مواجه ما با آن مطرح و تعیین کننده عاقبت است.

طبیب دوار1
۲۲بهمن

نفیسه مردانی

طبق تدبیرربوبی ورحمانیت خدا،نظام هستی براین نهادینه شده که برای هر خلق،منفعت و اثری جعل شود و بستر و زمینه ی رسیدن به این کارکرد به طور بالقوه دروجودآنها قرارداده شود وازآنجا که انسان هم تافته ی جدا بافته ازنظام آفرینش نیست بسترلازم جهت قیام برای خلیفه الله شدن دراو قرار داده شده است.(إنی جاعل فی ألارض خلیفه) فطرت و وجود انسان به سان زمینی مرغوب برای بهره برداری است که اگر انسان خود را در معرض حقایق جاری نازل شده در عالم قرار بدهد (و أنزلنا من المعصرات ماء ثجاجا)براساس ظرفیت وجودی خود از آنها اثر می پذیرد و زمین وجودش را به جنتی ابدی تبدیل می کند و در صورتی که بر خلاف این حقایق عمل کند (تکذیب آیات و طغیان) نعمت زمین وجودش را ازدست داده (مرصاد) و به شوره زاری که توان رشد و پویایی ندارد،تبدیل می کندوآیات نور که باعث رشد می شوند در او باعث افزایش هر چه بیشتر عذاب می شود.

طبیب دوار1
۲۲بهمن

محدثه سادات میرتاج الدینی

سنخیت نوع عمل با عذاب و ارتباط آن با معرفت

درآیه ۱۰ سوره مبارکه بروج که می فرماید: “ان الذین فتنوا المؤمنین و المؤمنات ثم لم یتوبوا فلهم عذاب جهنم و لهم عذاب الحریق”. که یعنی “آنانی که مردان و زنان با ایمان را شکنجه دادند و توبه نکردند برای آنها عذاب جهنم و عذاب آتش فروزان خواهد بود.” خداوند به عذاب حریق پس از ذکر عذاب جهنم اشاره میکند گویی توجه ویژه ای به عذاب حریق شده است. در خصوص این تذکر باید گفت آدمی تا خود از درون نسوخته و وجودش به آتش سوزان گرفتار نیامده باشد، نمی تواند مردان و زنان مؤمن را به جرم ایمان به خدای عزیز حمید، زنده زنده در آتش انداخته بسوزاند و خود نیز کنار آن بنشیند و تمام حادثه را نظاره کند.

طبیب دوار1
۲۲بهمن

صفیه بلالی

با قرائت سوره ی بروج شاید بتوانی از برج هایی که جزئی از آسمان هستند و جدای از آن نیستند راه و رسم شهادت را بیاموزی. بروج به واسطه احاطه و علمی که بر زمین و زمینیان دارند، راهنما هستند و راه بلدِ راهِ رسیدن به عروج!
مؤمن اگر مجد و شکوه خداوند و قرآن و رسولش را باور داشته باشد، بی شک عزت، کرامت، شرافت و رفعتشان را مشاهده می کند و آنگاه در می یابد که هیچ اتفاقی خارج از تدبیر ربوبی نیست و هیچ لحظه ای، قطع در تجلی حق وجود ندارد.

طبیب دوار1
۲۲بهمن

سمیرا فولادچنگ

از چه می پرسند....

یکی از یکی دیگر سوال می پرسد ، مفعولی در کار نیست. هر دو فاعل اند و هم سطح . جوابی برای سوال ندارند تنها سوال را به طرق مختلف می پیچانند . آن را بدون جواب می پندارند یا آنکه چون خودشان نمی فهمند فکر می کنند که واقعا کسی نیست جوابشان را بداند.

رب رحمن این سوره جواب را در اطرافشان قرار داده است، زمینی که چون گهواره است، کوهی که ثابت و استوار و الی اخر. قیامت را باید از تک تک موجودات فهمید.قیامت را باید از کارکرد داشتن آنچه در هستی است شناخت ، هرکسی کارکردی دارد و آیا در این بین انسانی که نگین انگشتر خلقت است نباید عملکرد ثبت شده ای داشته باشد.

زمین کارش را به درستی انجام داده است و اثر مهد بودنش برای همگان آشکار است ، کوه ها ثبات و استواری شان را برهمگان اثبات نموده اند ، کارکرد آدمی چه زمانی بر همگان مسلم می شود ؟! و اینکه تا چه حدی انسان وظیفه اش را به نسبت آنچه باید باشد انجام داده است؟!

 آدمی در این بستر فراهم که سرشار از شئ  و اثر شئ است خودش به عنوان یک موجود چه اثری قرار است از خود به جا گذارد؟!

مقصد و مقصود تمامی این نعمت ها به کجاست ؟! به نبا عظیم می رسد؟!

فَقالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ یا مَلاَّئِکَتى وَیا سُکّانَ سَمواتى اِنّى ما خَلَقْتُ سَماَّءً مَبْنِیَّةً وَلا اَرْضاً مَدْحِیَّةً وَلا قَمَراً مُنیراً وَلا شَمْساً مُضِیَّئَةً ... اِلاّ فى مَحَبَّةِ هؤُلاَّءِ الْخَمْسَةِ الَّذینَ هُمْ تَحْتَ الْکِساَّءِ

آری این" نبا عظیم "  که اثر شئ می آفریند...

اگر زبان دین را قبول ندارند با زبان تجربه می گویم ..... آیا معلول بدون علت ممکن است ؟!

با زبان تجربه دوباره می پرسم..... آیا اسباب بدون مسبب ممکن است؟!

قیامت حق است، روز نمایش حقیقت ، روز تجلی تمامی حق هایی که در دنیا پامال شد و متجلی نگشت.

آن زمان که جاء الحق و زهق الباطل شد و میزان نمایان گشت همه وزن می شوند، همه محاسبه می شوند.

حق چیست ؟ میزان کیست؟ کیست که اکنون نمایان نشده و با تجلی خود قیامت برپا می کند.میزان و حق کسی است که هیچ کسی در این دنیا به حقیقت حق بودنش محقق نگشته است و تجلی او قیامت برپا می کند.

اَللّهُمَّ وَصَلِّ عَلی عَلیّ اَمیرِ الْمُوْمِنینَ وَوَصِیِّ رَسوُلِ رَبِّ الْعالَمینَ عَبْدِکَ وَوَلیِّکَ وَاَخی رَسُولِکَ وَحُجَّتِکَ عَلی خَلْقِکَوَآیَتِکَ الْکُبْری وَالنَّباءِ الْعَظیمِ

هرکس که به حقیقت انسانیت و خلیفه اللهی برسد می شود در جرگه ی "موتوا قبل ان تموتوا" می میرد و قیامت برپا می کند، می شود" حاسبوا قبل ان تحاسبوا" میزان می آورد و نفسش را وزن می کند.

 فَقالَ عَلِىُّ اِذاً وَاللَّهِ فُزْنا وَسُعِدْنا وَکَذلِکَ

شیعَتُنا فازُوا وَسُعِدُوا فِى الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ وَرَبِّ الْکَعْبَة

 

و قسم به پروردگار کعبه که شیعه ی ما در دنیا و آخرت رستگار است و سعادتمند.

طبیب دوار1
۲۲بهمن

محدثه سادات میرتاج الدینی

درآیه ۷ سوره بروج می فرماید: “وهم علی ما یفعلون بالمؤمنین شهود” آنها(اصحاب اخدود) آنچه را که بر سراهل ایمان آورده بودند تماشا می کردند.

به کار بردن واژه ی “فعل” توجه را به نظام فعل جلب و تفاوت آن را با واژه “عمل” متذکر می شود. بعد از اینکه انسان با علم خود به انجام عملی یا ترک آن آگاهی یافت و آن را در عمق جانش پذیرفت؛ خود را برای به عمل در آوردن آن علم ، لایق یافته و برای عملیاتی کردن آن خود را در معرض اتفاقات و حوادث قرار می دهد.

طبیب دوار1
۲۲بهمن

سمانه آقاعلیخانی

گویی در این قسم، قصد بر این است که توجه انسان را به دیده شدن و مورد رصد بودن اعمالش در همه مکان ها و زمانها و هم توجه او را به قدرت هایی بالاتر که او را در محدوده ی تسلط خود دارند و محیط به اویند جلب کند.

آیه بعد قسم به “یوم موعود”،  بیان کننده غرض است برای این شهادت.

و در آخر قسم به شاهد است و قسم به مشهود.

شاهد بر کسی که مشاهده می کند.

شاهد بر کسی که با حضور خود، با عمل و قول و فعلش گواه بر چیزی است.

شاهد بر کسی که با وجود خود، با بودنش حجت را  تمام می کند.

شاهد بر عملی که وجودش اثبات کننده ی تک تک مراحل قبل از آن عمل است.

شاهد بر عملی که وجودش نظام فعل آن عمل را خبر می دهد و تصدیق میکند.

شاهد آسمان ….

شاهد زمین….

و مشهود همه ی آن چیزهایی است که در یوم موعود نمایان خواهد شد.

مشهود یعنی عاقبت مؤمنین ، عاقبت مکذبین...

مشهود یعنی محقق شدن وعده هایی که به  اصحاب اخدود داده شده .

مشهود یعنی مقام فوز کبیر که متعلق به مؤمنین این سوره است.

والله علی کل شئ شهید….

طبیب دوار1